عضو شوید



:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



به وبلاگ خوشه چین خوش اومدین امیدوارم که از مطالبش خوشتون بیاد اینجا میتونین هوشتون رو بررسی کنید خودتون رو روانکاوی کنید خودتون رو زیبا تر کنید اهنگ music گوش کنید چت chat کنید نظرتون رو بگید و......

نظر شما درباره مطالب ...؟


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

Alternative content


آمار مطالب

:: کل مطالب : 82
:: کل نظرات : 53

آمار کاربران

:: افراد آنلاین : 1
:: تعداد اعضا : 0

کاربران آنلاین


آمار بازدید

:: بازدید امروز : 18
:: باردید دیروز : 0
:: بازدید هفته : 180
:: بازدید ماه : 904
:: بازدید سال : 2603
:: بازدید کلی : 32665

RSS

Powered By
loxblog.Com

downlod * screen saver * wallpaper * pictur * mobile عکس ، عجایب ، تستها ، روانشناسی ، حکایت

حسین پناهی
ساعت 23:45 | بازدید : 788 | نوشته ‌شده به دست منا | ( نظرات )
بعد از پایان تحصیلاتش برای ارشاد و راهنمایی مردم به محل زندگی‌اش بازگشت. چند ماهی در کسوت روحانیت به مردم خدمت می‌کرد. تا اینکه زنی برای پرسش مساله‌ای که برایش پیش آمده‌بود پیش وی می‌رود. از وی می‌پرسد که «فضله‌ی موشی داخل روغن محلی که حاصل چند ماه زحمت و تلاش‌ام بود، افتاده است، آیا روغن نجس است؟» مرد با وجود اینکه می‌دانست روغن نجس است، ولی این را هم می‌دانست که حاصل چند ماه تلاش این زن روستایی، خرج سه چهار ماه خانواده اش را باید تامین کند، به زن گفت نه همان فضله و مقداری از اطراف آنرا در بیاورد و بریزد دور، روغن دیگر مشکلی ندارد.

بعد از این اتفاق بود که مرد علی‌رغم فشار اطرافیان، نتوانست تحمل کند که در کسوت روحانیت باقی بماند. این اقدام به طرد وی از خانواده نیز منجر شد.

اگر گفتید این مرد کی بوده؟

.

.

.

.

.

 

وفتی این سطرها را در زندگی‌نامه‌ی حسین پناهی می‌خواندم، بد جوری جا خوردم. تازه فهمیدم چرا اینقدر بازی‌های این آدم، اینطور به دل و جان من می‌نشست. 

روحش شاد به همان شادی که او برایمان به ارمغان می آورد



:: موضوعات مرتبط: حسین پناهی , ,
|
امتیاز مطلب : 133
|
تعداد امتیازدهندگان : 40
|
مجموع امتیاز : 40

تعداد صفحات : 1
صفحه قبل 1 صفحه بعد